عسل بانو
گل دربرومی برکف ومعشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است گوشمع میاریددراین جمع که امشب درمجلس ماماهرخ دوست تمام است درمذهب ماباده حلال است ولیکن بی روی توای سروگل اندام حرام است درمجلس ماعطرمیامیزکه مارا هردم زسرزلف توخوشبوی مشام است گوشم همه برقول نی ونغمه چنگ است چشمم همه برلعل لب وگردش جام است ای چاشنی قندمگوهیچ زشکر زانروکه مرادرلب شیرین توکام است تاگنج غمت دردل ویرانه مقیم است همواره مراکنج خرابات مقام است ازتنگ چه گویی که مرانام زتنگ است وزنام چه پرسی که مراتنگ زنام است میخواره وسرگشته ورندیم ونظرباز وان وان کس که چومانیست درین شهرکدام است بامحتسبم عیب مگوییدکه اونیز پیوسته چومادرطلب عیش مدام است حافظ منشین بی می ومعشوق زمانی کایام گل ویاسمن وعیدصیام است تقدیم به دوست
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |